1- از سال 76 به این سو دوخط مشی جمهوری خواهی(تغییرات بنیادی در ساختار نظام) و مشروطه خواهی(حفظ ساختار نظام همراه با محدودسازی قدرت و نفوذ رهبری) در میان اصلاح طلبان، چالش آفرین بودند. پس از قضایای سال 88، خط مشی جمهوری خواهی در جریان اصلاحات شکست خورد و به حاشیه رفت و در مقابل از سال 89، هژمونی خط مشی مشروطه خواهی، با محوریت هاشمی رفسنجانی و خاتمی در میان اصلاح طلبان برقرار شد.
2- دولت حسن روحانی محصول مزرعه مشروطه خواهی هاشمی رفسنجانی و خاتمی است.
پایه خط مشی مشروطه خواهی بر "دوگانه سازی حاکمیت" بنا شده است و کارگزاران خط مشی مشروطه خواهی مداوما در تلاش هستند تا مرزهای هویتی خود را با قدرت مرکزی(رهبری) پررنگ ساخته تا بستر پیاده سازی تاکتیک "فشار پیرامونی-چانه زنی کانونی" یا همان "فشار از پایین-چانه زنی در بالا" به عنوان تاکتیک اصلی در خط مشی مشروطه خواهی هموار شود.در این دوگانه سازی حاکمیت، رهبری بعنوان نماد "زیست انقلابی" و دولت بعنوان نماد "رفع تحریم" تصویرسازی می شوند.
3- برجام2 را فرایندی در تداوم خط مشی مشروطه خواهی مثلث "هاشمی-خاتمی-روحانی" می فهمم که با تاکتیک "فشار از بیرون-تغییرات در درون"، بنا دارد تحقق اهداف "درون ساختاری" مثلث فوق الذکر(محدودسازی رهبری) را به رفع فشار "برون ساختاری" امریکا(تحریم) و شتاب گیری توسعه کشور پیوند بزند.
بر این اساس راهبرد مشروطه خواهانه برجام2 که قراردادن جامعه ایران بر سر دوراهی "یا زیست انقلابی و یا تحریم" است را میتوان چنین جمع بندی کرد: "رهبری و جریان انقلابی" را در ایران محدود کنید تا تحریم ها و فشار امریکا مجددا سر نرسد و شتاب توسعه ایران کند نشود."
??https://telegram.me/dr_davari